درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
با من بمان یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلی نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام التسش کرده بود گفت: یا رب از چه خارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ خسته ام زین عشق دل خونم نکن من اگر مجنونم، تو مجنونم نکن مرد این بازیچه دیگر نیست این تو لیلای تو، من نیستم گفت: ای دیوانه، لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم سالها با جور لیلی ساختی من کنارت بودم و نشناختی نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() |