درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 617
بازدید کل : 88027
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


با من بمان




به ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎید ﺑﮕﯽ :
 
☻ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯿﺘﺖ ﺗﺎﻓــﺖ ﺑﺰﻥ ﺑﻠﮑﻪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﻪ ☻
 




••• ﯾکـــــــــــ "ﺑــــــــــﺮﻭ" ﺑــﺮ ﺯﺑــآﻧــﻢ ﺁﻣــــــــــــــﺪ
••• ﺑــــــــــــﻪ ﺧــﺎﻃــــــــــﺮِ ﺗــــــ♥ــــــﻮ •••
ﻭ ﻫــــــــﺰﺍﺭﺍﻥ ﻫــــــــــﺰﺍﺭ "ﺑــــــــــــــﻤــــــــﺎﻥ" ﺩﺭ ﺩﻟـــــ♥ــــﻢ ﻣـﺎنـــــد ••• !!
 



باران شده ای!
 
یک لحظه می باری
 
یک هفته بیمارم
 




نه بهار با هیچ اردیبهشتی،

نه تابستان با هیچ شهریوری،

و نه زمستان با هیچ اسفندی،

اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمی آید؛

پـائیز مــهری دارد کـه بـــَر دل هـر خیـابان می نشیند...

 

 

 

 بی کلام این جا باش!

 بودنت با دل من

 بی صدا هم

 زیباست

 

 

 

 شهر من جایی ست... که آفتابش از پشت چشمان تو طلوع می کند!

 

 

 

هــــی لعنتی 

دوستـتـ دارم هایتـ را

 

لوله کردمـ و پیچیدمـ

 

تـوی سیگارم

 

اتش زدمـ و دودشان کـردمـ!

.

.

.

چون خنـده دارند

 

 

 

✿✿ "چشمهایم" را بشـــنو... دهانم پُر از سکوت اســـــــت ✿✿



جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه، دلنوشته ها، شعرهای عاشقانه, :: 20:48 ::  نويسنده : راضی

 

فشار آرام دستانت را دوست دارم
وقتی که مردانگیت را به رخ انگشتانم می کشی

 



جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه، دلنوشته ها، شعرهای عاشقانه, :: 20:45 ::  نويسنده : راضی

بــی معــرفت !
دارمــ در دریــای اشــکـ هایــمـ ، غــرق مـی شومــ ...
بــر نمیگــردی ؟
میــترسم خــاطــراتـت را فـ ـراموش کــنم ...!

 



جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه، دلنوشته ها، شعرهای عاشقانه, :: 20:35 ::  نويسنده : راضی

مجـوز نـدادنـد ؛
مـے گـوینـد شـعـرهـایـ ت حـرام اسـت
هـر کـس مـے خـوانـد
مسـت مـے شـود !
والـا ... الکــل نـدارد ،
مـטּ از چشـ مـاטּ تـو مے نـویسـ م !

 



جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه، دلنوشته ها، شعرهای عاشقانه, :: 20:32 ::  نويسنده : راضی

چند قدم مانده به یلدا. 
به شبی خاطره انگیز وبلند. 
به سپیدی. 
به زمستان. 
و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است. 
یلدای دلتان شاد و پرنور باد. 
یلدا نزدیک است ، 
بگذاریم هر چه تاریکی هست، 
هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد. 
دوستای گلم * دلتان دریایی * شادی تان یلدایی *

 



جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه، دلنوشته ها، شعرهای عاشقانه, :: 20:28 ::  نويسنده : راضی

دلتنگت که می شوم ‎
به عکست پناه می آورم ‎
خط به خط چهره ات را نوازش میکنم‎
صدای دلنوازت درگوشم می پیچد‎
می گویی دوستت دارم ‎
به صورتت لبخند می زنم ‎
وبساعت روی دیوار ملتمسانه نگاه می کنم ‎
کاش زودترحرکت کنند این عقربه ها ‎

آنها نمیدانند من دلتنگ یارم




جمعه 29 آذر 1392برچسب:عکس عاشقانه, دلنوشته ها, شعرهای عاشقانه, :: 19:58 ::  نويسنده : راضی
the problem of our own 300x200 همیشه دوستت داشته ام
 
تو را همچون گناهی زیبا پنهان کرده ام زیر پیراهنم
همیشه دوستت داشته ام
میگویند رفته ای…
اما کسی عطر تو را زیر پوست من نمی شنود
میگویند هوس یک سیب ترش بودم که از سرت پرید
اما کسی تپش داغ خاطره ات را در دلم نمی بیند
دلم برای تو تنگ میشود
ای توبه ی شکسته ام …



سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.

سکوت در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم.

هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست.

موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.

سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم، در پیش از این.

سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.


سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.

سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.


بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسم حق السکوت، می فروشانند.

سکوتِ عاشق در جفای معشوق، یعنی پاس حرمتِ عشق.


سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.

بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می شکنند.


سکوتِ در بیمارستان، بهترین هدیه ی عیادت کنندگان است.

آدم، بسیاری حرف ها را که می شنود، آرزو می کند کاش بشر گنگ و ساکت بود.


ایرانی ها، از قدیم معنی سکوت و سخن بخردانه گفتن را خوب بلدند، اشکال فقط در استفاده گاه و بیگاه از این دو نعمت، به جای هم است.

آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر امیدواری می دهند.


وقتی خدا بخواهد فساد کسی را برملا کند، نعمتِ سکوت را از او سلب می کند.

سکوتِ قاضی، رعب آورترین سکوتِ زمینی است، وقتی بدانی گناهکاری.


سکوتِ وداعِ واپسین دیدار دو دلدار، همیشه مرطوب است.

سکوتِ یک محکوم به مرگ، پر از پشیمانی لزج است.


خیالتان آسوده، سکوتِ مرگ، سرد و منجمد است، ولی شکستنی نیست.

زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر، انار خشکیده، سرکه ی انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگی است.


سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود.


غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که، شاگرد قدیمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلویزیون می بیند.


آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین، فقط نگاه می کند.

در گورستان، فقط در ساعات معینی که ارواح به میهمانی می روند، سکوت برقرار است.


بعضی، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حیف که زبانشان آخر همه را به باد می دهد.

آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.


تابلوهای جهت نما، در خیابان و جاده ها، در سکوتی بی ادعا، عابران را راهنمائی می کنند.

تمام مردم جهان، با یک زبان واحد سکوت می کنند، ولی به محض باز کردن دهان از هم فاصله می گیرند.


کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم حتی پرچانگی هم می کنند.

سکوت، خیلی خیلی خوب است، اما نه هر سکوتی.


بعضی، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلی در قبالش گرفته باشند.

در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند، ولی سکوتِ بی جایت را، هرگز نمی بخشایند.


سکوت را با هر چیزی می شود شکست، ولی با هر چیزی نمی توان پیوند زد.

سکوت، حتی از نوع مطلق اش در نهایت شکستنی است.


دفاترِ سفید و بی خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوتند.

تاکنون، هیچ مترجمی پیدا نشده که بتواند سکوت را، از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند.


قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.

همیشه گفته اند، از آن نترس که های و هو دارد، از آن بترس که برّوبرّ، نگاهت می کند و در سکوت، برایت نقشه ای شیطانی می کشد.


آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند.

سکوت گاهی وقتها واقعا زیباست... مثل وقتایی که آدم توی طبیعته؛ توی یه جای بکر و دنجش. که جز پرنده ها و آب و درختاش کس دیگه ای نیست و صدایی نیست جز همین صداها که گوش دادن بهشون یه شور خاصی به آدم میبخشه.


سکوت ساحل واقعا زیباست و سکوت زمانیکه یه نوای زیبا به گوش میرسه و همه ی وجود آدم رو در بر میگیره ...

سکوت؛ در آن می توان شکفت، شکست، خندید، بارید، ترسید، شنید. در او می توان نشست و هیچ نگفت و تنها در سکوت است که می توان فاصله ها را با گوهر خیال، پیوند داد.


راستی چه زیباست سکوت؛ این واژه پر از فریاد ...



هوای خانه غمگین...

گلویم خشک و بے آب...

نفس در سینه پژمرده...

به سان شبنمے مغرور...

به خاکـے تشنه دل بستم...

من آن خاکم که افسرده...

شدم خاکسترے خفته...

به زیر آتشی پنهان...

کنون دیگر نه آهے بر لبم جاریست...

و نه حسرت بر دلم باقیست...

مرا پنداشتند سنگم!

دگر یارای غلطیدن هم ندارم...



چشم هایش همچو اقیانوس بود!
کهکشانی در نگاهش جمع بود!
چشمهایش مست مادرزاد بود!
مثل مرغی آز جهان آزاد بود!
یک شبی...
با خنده ای او تار و پودم را ربود!
آمـــــد و شــــــــوری به دل پا کرد و رفت!
این دل دیوانه را همچو مجنون کرد و رفت!
آمد و این اشک هایم را ندید!
التماس تلخ مجنون را ندید!
رفت او با دیگران خندید و گفت!
تیشه ای بر ریشه ی عشقم زده...
پرسشی از حال این دل هم نکرد!
عشوه ای مستانه بر رویم زده...
خنده ای بر خاطراتم کرد و رفت!
آمد و رسوای شهرم کرد و رفت!
عاقبت یک شب پشیمان می شود!
در جهان همواره حیران می شود!



احساس خفگي شديدي ميكنم اين روزها....

يك بغض بزرگ گلويم را محكم گرفته.... مردم از بس گريه كردم اين چند روز شايد اين بغض رهايم كند اما نشد كه نشد....

حس ميكنم بال پروازم را شكسته اند، ديگر نه در روياهايم اوج ميگيرم نه در بيداري....

اصلا چند وقتيست از رويا خبري نيست ، همه ي زندگيم شده يك بيداري تكراري و تلخ پر از تكرار شخصيت هاي بيشعور! آنهايي كه دلم از ديدنشان بهم ميخورد و خالي تر از حضور افرادي كه دلم براي حضورشان له له ميزند...

شده ام ماهي گلي تنگ سفره ي هفت سين... هماني كه ميداند همين روزهاست كه روي اب بيايد....

يا شايد من همان مرغ كوچك درون قسم كه بس خودش را به تن قفس زده تا بيرون بزند ،زخم هايش عميق تر شده اند و خون روي نوك كوچكش ديگر حتي مجالي به او نميدهد تا آرام و بي درد آب بخورد.

حس ميكنم بيش از حد اسير شده ام... اسير اين دردهاي لعنتي كه جلوي لبخندهايم را ميگيرند... 

يكي گفت بهاي آزادي تو بيش از اينهاست كه فكرميكني.... خسته ام از اسارت و تشنه ي آزادي اما بهاي پيشنهادي بيش از حد سنگين است وقتي هنوز هم با پرداخت آن بهاي سنگين تضميني براي آزادي نيست....

سخت تر از آنچه نوشتم درگيرم ... درگير حضور ازاردهنده ي بعضي ها و غيبت بعضي هاي ديگر.

http://bia2mob.net/uploads/posts/1329757993_asheghane06.jpg



دیشب برای خاطره هامان گریستم...

در گوشه اتاقمان فـــراوان گـریستم..

با یاد لحظه های پر از عشق و زندگی...

بغضی مرا گرفت و چو باران گریستم...

آسان ز دست رفتی و تنهاترین شدم...

تنها برای خاطرت ای جان گریستم...

سخت است ای عزیز فراموش کردنت...

شاعر شدم برای تو آسان گریستم...

دیشب هوای چشم تو کردم دلم گرفت...

دیشب برای خاطره هامان گریستم...



کجایی مرگ؟ چرا دیگر سراغ از من نمی گیری؟

کجایی مرگ؟ مگـــر از مـن گــریزانی؟

چنان دلشوره دارم من،چنان دلتنگ دیدارم!

که گویی آسمان هم از حضورم شکوه ها دارد!

دل من خواب می خواهد کمـے آرامش مـطلق!

بیا ای مرگ،بیا از غـــــم رهـــایم کن...

http://www.bipfa.net/i/attachments/1/1354947628639950_large.jpg



از من،

تنها

تو مانده ای...

*************************************************

آنقدر فریاد هایم را سکوت کرده ام

که اگر به چشمانم بنگری کر می شوی...

*************************************************

گاه می توان تمام زندگی را در آغوش گرفت،

فقط کافیست تمام زندگیت یک نفر باشد!

*************************************************

مهم نیست شیشه قلبم زیر پاهات بشکنه

مهم اینه که پاهات زخمی نشه

*************************************************

آسمان همچو صفحه دل من

روشن از جلوه های مهتابست

امشب از خواب خوش گریزانم

که خیال تو خوشتر از خواب است

فروغ فرخزاد

*************************************************

دور شدن ها از ماست نه از فاصله ها

دل ازنهاست که تنهاست نه از فاصله ها

گرچه دیگر همه جا پر ز جدایی شده است

مشکل از طاقت دلهاست نه از فاصله ها

*************************************************

برای دیدن ادامه جملات به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب ...


هوا اینجا کمی دلگیر است ،

آنجا را نمی دانم

اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ،

آنجا را نمیدانم

اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ،

آنجا را نمیدانم

ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …

http://sanjasms.ir/uploads/posts/2013-06/1372483397_33mrrnmd3zglliucfs6b.jpg



برای دیدن دوباره ات

به تک درخت معجزه عشقمان

دخیل بستم

و به انتظار نشستم

برای دیدن دوباره ات

تمام جاده های بی انتها را پیمودم

آنچنان که جاده از من گریخت

ناگهان از قلبم صدای تو طنین امداز شد

که به گوشم رسید:

من اینجا هستم

              اینجا....
   تو در آنجا دنبال که می گردی؟؟؟



سالها پیش وقتی جوان بودم

او روزی از روی صندلی بلند شد

و به من گفت:

               " دوستت دارم!"

زمان!

ای دزدی که همه چیزهای شیرین را

                               از آن خود می کنی

این را هم به فهرست خود اضافه کن

                         هرچند حالا خسته و غمگینم

و سلامت و قدرت از وجود من

                                 رفته است

اما نگو پیرم

 زمان!

از دزدی که همه چیزهای شیرین را

                                    از آن خود می کنی

این را هم به فهرست خود اضافه کن

او روزی به من می گفت:

                          "دوستت دارم!"

 

 

 



پنج وارونه چه معنا دارد؟

خواهر کوچکم این را پرسید؛

                          من به او خندیدم...

کمی آزرده شد و حیرت زده گفت:

                        روی دیوار و درختان دیدم؛

              بازهم خندیدم!

گفت: دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو می داد؛

                                                     آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید؛

بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم:

                                 بعدها وقتی غم

            سقف کوتاه دلت را خم کرد

                                بی گمان می فهمی پنج وارونه چع معنا دار!!؟؟

 

 http://cdn.akairan.com/akairan/aka/images/10/masoudi/h87.jpg